چرا همیشه من خدا رو شکر میکنم ... برای همسرم که میگه امشب شام سوسیس داریم، چون امشب خونه پیش منه و نه بیرون با خواهر و مادرش . برای شوهرم که مثل یه گونی سیب زمینی افتاده روی مبل، چون خونه پیش منه و نه بیرون با زنهاي ديگر برای فرزندم که از شستن ظرفها شکایت دارد و این یعنی خونه مونده و تو خیابون ول نیست. برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی یعنی دوستانی دارم که پیشم میان. برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن یعنی غذا برای خوردن دارم. برای سایه ای که شاهد کار منه یعنی خورشید تو زندگیم میتابه. برای پنجره هایی که باید تمیز بشه یعنی خانه ای برای زنگی کردن دارم. برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم. برای هزینه بالا برای گرمایش یعنی خانه گرمی دارم. برای مردي که در مسجد پشت سرم با صدای بدی نماز میخواند یعنی گوشم میشنود. برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند یعنی رختی برای پوشیدن دارم. برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز یعنی قادر بودم که سخت کار کنم. برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند یعنی هنوز زنده هستم. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها تبادل لینک هوشمند |
|||
|